در من زنی است...

ساخت وبلاگ

ـ

در من زنی است

که با چشم‌های تو می‌بیند

از دهان ِتو حرف می‌زند

با لب‌های تو می‌خندد

با دست‌های تو می‌نویسد

و از گلوی تو آواز سر می‌دهد...

..

زنی که هر روز صبح

با دوست داشتن ِتو از خواب برمی‌خیزد

شب با دلتنگیِ تو به خواب می‌رود

آرامش را از آغوش ِتو به جهانِ خالی خود بازمی‌آورد

و هر بار پنجره را باز می‌کند

تو را در هیاهوی گنجشک‌ها می‌شنود...

..

زنی که می‌داند حتا اگر دست به دامن بهار شود

تن‌پوشِ شمعدانی‌ها را با خود نخواهی آورد اما

از هربار یادآوردِ خوشبختیِ باغچه کنار دست‌های تو

دوباره و دوباره به تو دل می‌بازد...

..

زنی 

که هر بار تصور می‌کند

بودنت چقدر می‌تواند دلتنگی را از روزها

و دلهره را از شب‌ها بگیرد

اندوه نبودنت را فرومی‌برد

و هرشب قرار فراموش کردنت را

پشت پنجره می‌ریزد

تا پرندگان آن را با خود به دورترین جای جهان ببرند 

و دیگر بازنیاورند...

ـ اسماء خواجه زاده ـ 

قالُوا أَتَنْسَى الَّذی تَهْوى/ ترجمه شعر از احمد الرفاعی...
ما را در سایت قالُوا أَتَنْسَى الَّذی تَهْوى/ ترجمه شعر از احمد الرفاعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ekhatooon0 بازدید : 104 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 22:12